آقاجان شرمنده ایم
سلام آقا پاهایمان سست است که نمی توانیم بیاییم ، شرمنده ایم آقا . آقا به ما گفتند که می آیی و ما را در خانه هامان به انتظارت نگاه داشتند و تو نیامدی . به ما دروغ گفتند . آقا برای ما بارها و بارها شعر ساختند و قصه گفتند و فریاد زدند که تو خواهی آمد و دادمان را می ستانی از ظلم و جور زمانه و ما را سر بزیر در برابر جور و ستم خاموش نگاه داشتند و تو نیامدی ، به ما دروغ گفتند . آقا ما را نه برای برپایی نهضت سرخ حسینی بلکه برای ماندن در اندوهی از درماندگی حسین در برابر آن همه قصاوت یزیدیان ، در درون تکیه ها و حسینیه ها سالهای سال سینه زن رها کردند و نوید آمدنت را به ما دادند که چه ؟ که تو خواهی آمد و انتقام سر بریده اماممان را خواهی گرفت و تو نیامدی ، به ما دروغ گفتند. آقا جان امروز هم که ما مدار تقدیرمان سینه ستبر کردن نوشته شده است و جان در پای جانان فکندن ، امروز که هزاران قربانی درگاه خداوند داریم تا ظالمان، خسته، با هزاران دلهره از میانه نگاهمان بگریزند ، تا حسین با یارانش در میان تماشاگران این میعاد ، ایستاده برایمان تکبیر گویند ، باز آقایم ، آنانی که تو را به خاطر حکومت عدل ، نمونه جاودانه حکمرانی علی، تمثیل همیشه ماندنی تقوا ، نمی خواهند ، باز در گوشهای ما مدام زمزمه می کنند که چه تعجیل می کنید ! او خواهد آمد و آنچه شما رنج برده اید را انجام خواهد داد ، پس شما را چه می شود ، و باز و باز و باز به ما دروغ می گویند. کسی برایمان راست نگفت. برای ما نگفت که تو ایستاده ای تا ببینی جوانان محمد (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) برای پیدا کردنت زمین و زمان را به هم می دوزند تا شدنت را زودتر ببینند ، برای ما نگفت که حکومت ادامه حکومت عشق است و تو را برای مردمی ساخته اند که به سوی حکومتت شتاب کنند که آبی که ماند گندید، به ما نگفتندکه تو شاهدی که ببینی چگونه در دیار حسین دیگر نامه های دروغین نمی فرستند و قبل از آمدنت کاخ ابن زیاد را با خاک یکسان می کنند. آقای من ما به سوی تو در حرکتیم شاهد باش که حکومتت را لیاقتی است که ان شاالله به لیاقتش برسیم . والسلام